سؤال ۱۶۹: لطفا زندگی نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله از ولادت تا رحلت را با استفاده از منابع معتبر شرح دهید؟
پاسخ ۱۶۹: مُحَمَّد بن عَبدُاللّه بن عَبدُالمُطّلِب بن هاشم (عام الفیل–۱۱ق)، از پیامبران اولوالعزم و آخرین پیامبر الهی. معجزه اصلی او قرآن است و مردم را به یکتاپرستی و اخلاق نیک دعوت کرد.
حضرت محمد (ص) در جامعه مُشرک شبه جزیره عربستان به دنیا آمد، اما از بتپرستی و نزدیک شدن به زشتیهای رفتاری رایج در جامعه پرهیز میکرد. در چهل سالگی به پیامبری رسید و مهمترین پیامش دعوت به توحید بود. هدف از بعثتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرد. مشرکان مکه سالها او و پیروانش را آزردند، ولی آنان از اسلام دست برنداشتند. محمد پس از ۱۳ سال دعوت به اسلام در مکه، به مدینه رفت و این هجرت مبدأ تاریخ اسلامی شد.
با کوشش پیامبر(ص) تقریبا تمام شبه جزیره عربستان در زمان حیات او به اسلام گروید. در دورههای بعد، گسترش اسلام ادامه یافت و به تدریج اسلام دینی جهانی شد. پیامبر(ص) به مسلمانان سفارش کرد که پس از وی به قرآن و اهل بیت (ع) او پناه ببرند و از آن دو جدا نشوند (رجوع کنید به: حدیث ثقلین) و در مناسبتهای گوناگون، از جمله در واقعه غدیر، امام علی (ع) را جانشین خویش معرفی کرد.
نسب، کنیهها و القاب
مُحمّد بن عبداللّه بن عبدالمطّلب (شَیبة الحمد، عامر) بن هاشم (عَمروالعُلی) بن عبدمَناف (مُغیرة) بن قُصَی (زید) بن کلاب (حکیم) بن مُرّة بن کعب بن لُؤی بن غالب بن فِهر (قریش) بن مالک بن نَضر (قَیس) بن کنانة بن خُزَیمة بن مُدرکة (عمرو) بن الیاس بن مضر بن نِزار (خلدان) بن مَعَدّ بن عدنان[۱]. مادر پیامبر اسلام، آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب است. شیعیان بر ایمان آمنه دختر وهب و عبدالله بن عبدالمطلب و اجداد رسول خدا تا آدم (ع) اجماع دارند.[۲]
کنیهها و القاب
کنیه محمد (ص)، ابوالقاسم و ابوابراهیم است[۳] برخی از القاب پیامبر اسلام عبارتند از: مصطفی، حبیب الله، صفی الله، نعمة الله، خیرة خلق الله، سیدالمرسلین، خاتم النبیین، رحمة للعالمین، نبی امّی.[۴]
زندگی نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله از ولادت تا رحلت
سال دقیق ولادت محمد (ص) معلوم نیست. ابن هشام و برخی دیگر، ولادت او را در عام الفیل نوشتهاند. اما مشخص نیست عام الفیل به طور دقیق چه سالی بوده است. اما از آنجا که تاریخنویسان، درگذشت پیامبر اسلام (ص) را در سال ۶۳۲م نوشتهاند و او هنگام وفات ۶۳ ساله بوده، میتوان تولد پیامبر را بین ۵۶۹ تا ۵۷۰م حدس زد.[۵]
روز ولادت پیامبر اسلام(ص) از نظر مشهور شیعه، ۱۷ ربیعالاول و از نظر مشهور اهل سنت، ۱۲ ربیعالاول است.[۶] در ایران، فاصله بین دوازدهم تا هفدهم ربیع الاول به عنوان هفته وحدت بین شیعه و سنی نامگذاری شده است.
پیامبر در شهر مکه متولد شد. برخی منابع محل تولد را شعب ابیطالب در خانه محمد بن یوسف دانستهاند.[۷]
منابع تاریخی، رخدادهایی را در شب میلاد پیامبر اسلام(ص) نقل کردهاند که به ارهاصات یا هشدارها مشهور شده است.[۸] برخی از این رخدادها عبارتند از: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن، خاموش شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه و همچنین خواب عجیب موبدان و پادشاه ساسانی.[۹]
دوران کودکی
قرآن کریم بر یتیم بودن پیامبر اسلام تصریح دارد و منابع تاریخی نیز در این باره فراوان است.[۱۰]
عبدالله، پدر محمد (ص)، چند ماه پس از ازدواج با آمنه دختر وهب، رئیس طایفه بنیزهره، به سفری تجاری به شام رفت و هنگام بازگشت، در یثرب درگذشت. برخی سیرهنویسان، درگذشت عبدالله را چند ماه پس از ولادت محمد (ص) نوشتهاند. محمد (ص)، دوران شیرخوارگی را نزد حلیمه، زنی از قبیله بنیسعد گذراند.
وقتی محمد شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام و خویشان (از طرف مادر عبدالمطلب از طایفه بنی عَدِی بن نّجّار)، به یثرب برد. در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همانجا دفن شد. آمنه در وقت درگذشت، ۳۰ ساله بود[۱۱]. پس از وفات آمنه، عبدالمطلب، پدربزرگ پدری محمد(ص)، سرپرست او شد. محمد هشت ساله بود که عبدالمطلب درگذشت و عمویش ابوطالب سرپرستی او را عهدهدار شد.[۱۲]
ازدواج
محمد (ص) در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد.[۱۳] خدیجه حدود ۲۵ سال با محمد (ص) زندگی کرد و سرانجام در سال ۱۰ بعثت درگذشت. پس از درگذشت خدیجه، پیامبر با سوده دختر زمعة بن قیس ازدواج کرد. همسران بعدی پیامبر(ص) عبارتند از عایشه، حفصه، زینب دختر خزیمه بن حارث، ام حبیبه دختر ابوسفیان، ام سلمه دختر ابوامیه مخزومی، زینب دختر جحش، جویریه دختر حارث بن ابی ضرار، صفیه دختر حیی بن اخطب، و میمونه دختر حارث بن حزن و ماریه دختر شمعون.[۱۴]
فرزندان
مادر تمام فرزندان پیامبر به جز ابراهیم، خدیجه بود. مادر ابراهیم ماریه قبطیه بود. فرزندان رسول خدا(ص)، به جز حضرت فاطمه(س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر(ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت. محمد (ص) سه پسر و چهار دختر داشت:
قاسم، نخستین پسر که در کودکی در مکه درگذشت.
زینب، در ۸ق در مدینه درگذشت.
رقیه، در ۲ق در مدینه درگذشت.
ام کلثوم، در ۹ق در مدینه درگذشت.
فاطمه (س) در ۱۱ق، در مدینه شهید شد و نسل رسول خدا (ص) تنها از وی باقی ماند.
عبدالله، پس از بعثت در مکه زاده شد و همان جا درگذشت.
ابراهیم، در ۱۰ق در مدینه درگذشت[۱۵].
نصب حجر الاسود
خانه کعبه در دوره جاهلیت هم در نظر عرب محترم بود. سالی سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای خانه را شکست. قریش دیوارها را بالا بردند و وقتی خواستند حجرالاسود را نصب کنند، بین سران قبیلهها اختلاف شد. رئیس هر قبیله میخواست این افتخار را نصیب خود کند. سرانجام کار بالا گرفت. بزرگان قبیله طشتی پر از خون آوردند و دست خود را در آن فرو بردند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید بجنگند تا پیروز شوند. سرانجام پذیرفتند، نخستین کسی را که از در بنیشیبه داخل مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. بزرگان قریش گفتند او امین است، داوری وی را میپذیریم. سپس داستان را به او گفتند. محمد (ص) گفت: جامهای بگسترانید. و چون چنین کردند حجرالأسود را میان آن جامه گذاشت و گفت رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد، چون جامه را برداشتند و بالا بردند، حجرالاسود را برداشت و بر جای آن نهاد و با این داوری، از خونریزی بزرگی جلوگیری کرد.[۱۶] این اتفاق، نشاندهنده موقعیت محمد (ص) در میان مردم مکه است.
بعثت
مشهور شیعه امامیه، بعثت پیامبر(ص) را ۲۷ ماه رجب دانستهاند[۱۷]. محمد (ص) در سالهای نزدیک به بعثت از مردم کناره میگرفت و به پرستش خدای یکتا میپرداخت. سالی یک ماه در کوهی به نام حِرٰاء منزوی میشد و عبادت میکرد(نک: تحنّث). در این مدت هر مستمندی نزد او میرفت، او را اطعام میکرد. سپس با سپری شدن ماه عبادت به مکه بازمیگشت و پیش از آنکه به خانه برود، هفت بار یا بیشتر کعبه را طواف میکرد.
در یکی از سالهای انزوا، در حِرٰاء بود که به پیامبری مبعوث شد. محمد (ص) در این باره گفته است: جبرئیل نزد من آمد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمیدانم. دگربار گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ (ترجمه: بخوان به نام پروردگارت که آفرید.)[ ۹۶–۱] چنانکه مشهور است، او در چهل سالگی به پیامبری رسید.
پیامبر(ص) با دریافت آیههای آغازین سوره علق که نخستین آیههای نازل شده بر اوست و پس از مبعوث شدن به پیامبری، به داخل مکه بازگشت و به خانه رفت. در خانه، سه تن حاضر بودند؛ خدیجه، همسرش، علی بن ابیطالب، پسرعمویش، و زید بن حارثه[۱۸]. پیامبر(ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که از زنان به او ایمان آورد، همسرش خدیجه، و از مردان، پسرعمویش علی بنابیطالب(ع) بود که تحت سرپرستی پیامبر بود. در منابع فرق گوناگون اسلامی، از برخی دیگر همچون ابوبکر و زید بن حارثه به عنوان نخستین گروندگان به اسلام نام برده شده است.[۱۹]
هر چند دعوت آغازین پیامبر بسیار محدود بود، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی گذاشت و پس از چندی، اسلامآورندگان به اطراف مکه میرفتند و با پیامبر(ص) نماز میگزاردند.[۲۰]
دعوت علنی
پس از آنکه محمد (ص) به پیغمبری رسید، دعوت او سه سال پنهانی باقی ماند. با این حال، برخی معتقدند با توجه به ترتیب نزول آیههای قرآن کریم، دعوت عمومی به فاصلهای اندک از بعثت آغاز شده است. تا قبل از دعوت خویشان، دعوت پیامبر (ص) به صورت خصوصی بود.
چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت محمد (ص) گذشت، پروردگار او را مأمور کرد تا همه مردم را به خدای یگانه بخواند:
وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ / و خویشان نزدیکت را هشدار ده
وَاخْفِضْ جَنَاحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ / و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردهاند، بال خود را فرو گستر.
فَإِنْ عَصَوْک فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ / و اگر تو را نافرمانی کردند، بگو: «من از آنچه میکنید بیزارم.»
دیگر اتفاقات تا هجرت پیامبر به مدینه
دشمنی قریش با پیامبر / هجرت مسلمانان به حبشه برای در امان ماندن از دشمنی های قریش / محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب به مدت دو یا سه سال و در گذشت حضرت خدیجه (س) و ابوطالب (ع) / سفر به طائف برای جلب حمایت مردم طائف / مقدمات هجرت به مدینه / پیمان اول عقبه در سال یازدهم بعثت با دیدار با شش تن از قبیله بنی خزرج در سال یازدهم بعثت / پیمان دوم عقبه در سال سیزدهم بعثت با هفتادو سه مرد و زن از قبیله خرزج / توطئه دار الندوه برای کشتن پیامبر و خوابیدن حضرت علی (ع) در لیلة المبیت / هجرت به مدینه در اول ربیع الاول / رسیدن به قبا در نیمروز دوشنبه ۱۲ ربیع الاول / ساخت مسجد در قبا به نام مسجد قبا / کارشکنی های منافقان و یهودیان مدینه / تغییر قبله که تا ۱۷ ماه پس از ورود به مدینه به سمت مسجد الاقصی می ایستادند و پس از آن در مسجد بی سلمه در حین نماز ظهر در سال دوم شعبان از بیت المقدس به طرف کعبه نماز خواندند و این مسجد به مسجد ذوقبلتین معروف است.
جنگ ها
غزوه به جنگهایی گفته میشود که پیامبر در آن شرکت میکرد؛ اما سریه آن سپاه اعزامي است كه پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در آن سپاه حضور نداشته باشد.
جنگ بدر در ماه صفر سال دوم هجرت / جنگ احد در سال سوم هجری / جنگ بنی نضیر، دومة الجندل در سال چهارم هجری / جنگ احزاب، بنی قریظه، بنی مصطلق سال پنجم و ششم هجری / جنگ خیبر در سال هفتم هجری / غزوه حنین پس از اقامت در مکه / غزوه تبوک در سال نهم هجری /
تعداد غزوه
مسعودی در این زمینه مینویسد: غزوههایی که پیامبر اسلام خود به همراه سپاه بود، ۲۶ غزوه است و برخی آن را ۲۷ غزوه نوشتهاند. جهت اختلاف آن است که دسته اول بازگشت رسول خدا را از خیبر به وادی القُری با غزوه خیبر یکی دانستهاند. اما دسته دوم، غزوه خیبر و غزوه وادی القُری را دو غزوه شمردهاند. لیکن ابن اسحاق که نامی از وادی القری بعد از خیبر نمیبرد نیز، غزوههای رسول خدا را ۲۷ غزوه میگوید و عُمرة القضا را جزء غزوات میشمارد.[۲۱]
تعداد سریه
بيشترين سريههاي عصر پيامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در سال ششم هجرت بود كه به همين جهت آن سال را سنةالاستئناس ميگويند. و تعداد سريههاي پيامبر را منابع اكثراً سي و شش عدد ذكر كردهاند؛ اما منابعي ديگر مانند طبرسی در اعلام الوری چهل و هشت و در بعضي از منابع شصت و شش عدد ذكر شده است؛ اما درستترين قول سالِ سي و شش ميباشد.
صلح حدیبیه
در ذی القعده سال ششم هجری پیغمبر با هزار و پانصد تن از مردم مدینه برای ادای عمره روانه مکه شد. قریش وقتی از قصد پیغمبر آگاه شدند، برای ممانعت وی آماده گردیدند. نخست خالد بن ولید و عکرمه بن ابی جهل را روانه کردند تا او را از رسیدن به مکه بازدارند. پیغمبر(ص) در جایی که حدیبیه نام دارد و آغاز سرزمینهای حرم است، فرود آمد و به مردم مکه پیغام داد ما برای زیارت آمدهایم نه برای جنگ. قریش نپذیرفتند. سرانجام صلحنامهای بین او و نماینده مردم مکه امضا شد که به موجب آن برای ده سال جنگی بین دو طرف نخواهد بود. در این سال مسلمانان نباید به مکه داخل شوند، اما در سال آینده همین موقع مردم شهر سه روز از مکه بیرون میروند و شهر را برای مسلمانان خواهند گذاشت تا زیارت کنند. یکی دیگر از مواد این پیماننامه این بود که هرکس از مردم مکه نزد محمد (ص) آید به مکه برگردانده شود، اما اگر کسی از مدینه به مکه رفت قریش الزامی ندارد او را بازگرداند. دیگر ماده پیمان نامه این بود که هر قبیله آزاد است که در پیمان قریش باشد یا در پیمان محمد(ص).[۲۲]
بعض یاران پیغمبر چون نمیتوانستند عمق این پیمان نامه و عواقب آن را دریابند برآشفتند و آن را برای خود شکستی دانستند. اما در حقیقت امضای این پیمان پیروزی بزرگی برای مسلمانان بود، زیرا مشرکان مکه که تا آن روز پیغمبر و پیروانش را به حساب نمیآوردند و میخواستند آنان را از روی زمین بردارند، حالا علاوه بر آن که او را به رسمیت میشناختند با او مانند همتا و طرف مقابل معامله میکردند. نیز، در این پیمان نامه آمده بود که قبیلهها آزادند به پیغمبر(ص) بپیوندند یا به قریش، دراین صورت اگر مسلمانان یا قریش با هم پیمانان خود به جنگ برخاستند، این پیمان لغو خواهد بود. که بعداً قریش با رعایت نکردن همین شرط موجبات فتح مکه را پدید آوردند.[۲۳]
دعوت سران کشورها به اسلام
پس از صلح حدیبیه، پیامبر(ص) که تا حدی از تجاوزات و تعرضهای قریش آسوده خاطر شده بود، در سال هفتم هجری، تصمیم به دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت. سپس نامههایی به امپراتور روم شرقی، ایران، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد.[۲۴]
مباهله
در سال نهم هجری پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان، نامهای به اسقف نجران نوشت و از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند گروهی را به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.
هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.
بامداد روز مباهله، پیامبر(ص) به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، از مباهله سر باز زدند و تقاضای مصالحه کردند.[۲۵]
رحلت
پس از حجة الوداع در سال دهم هجری و ماجرای غدیر خم در اوایل سال ۱۱ق.، پیامبر(ص) بیمار شد. چون بیماری وی سخت شد، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش نمود و فرمود: اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند، یا حلال کند و اگر کسی را آزردهام اینک برای تلافی آمادهام.[۲۶]
حدیث دوات
مطابق نقل صحیح بخاری از مهمترین کتابهای اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. بعضی از حاضران گفتند: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان میگوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است. در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی میگفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را میگفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.[۲۷] در صحیح مسلم که آن نیز از مهمترین کتابهای اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس میخورد و آن را مصیبتی بزرگ میشمرد.[۲۸]
وفات پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ق، یا به روایتی[نیازمند منبع] در ۱۲ ربیع الاول همان سال در ۶۳ سالگی روی داد. چنانکه در نهج البلاغه آمده است، هنگام جان دادن، سر پیامبر(ص) میان سینه و گردن امام علی(ع) بوده است.[۲۹]
در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه(س) کسی زنده نبود. دیگر فرزندانش از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر(ص) به دنیا آمد، همگی درگذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت علی(ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داده و کفن کرد و در خانهاش که اینک داخل مسجد النبی است به خاک سپردند.
برای آگاهی بیشتر پاسخ های زیر را مطالعه فرمایید:
نمایه: مباهله روز مناظره پیامبر با مسیحیانِ نجران، پاسخ شماره ۱۲۸٫
نمایه: بشارت حضرت عیسی (ع) به آمدن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، پاسخ شماره ۶۷٫
نمایه: سن عایشه هنگام ازدواج با پیامبر (ص)، پاسخ شماره ۱۲۶٫
نمایه: زندگی نامه حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، پاسخ شماره ۴۱٫
[۱] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۲.
[۲] . مجلسی، بحارالانوار، ج۱۵، ص۱۱۷.
[۳] . الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص ۴۳.
[۴] . مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان، ص ۹۱.
[۵] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۳۷.
[۶] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۳.
[۷] . کلینی، الكافى، ج۱، ص۴۳۹؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج۱، ص۱۷۲؛ عاملی، الصحيح من السيرة النبي الأعظم، ج۲، ص۶۸.
[۸] . رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۴۵و۱۴۶.
[۹] . ابونعیم اصفهانی، دلائل النبوة، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۳۹، ح۸۲؛ بیهقی، دلائل النبوة، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۱۲۶و۱۲۷.
[۱۰] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۳۷.
[۱۱] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۴۲.
[۱۲] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۳۷-۳۸.
[۱۳] . همان، صص ۳۹-۴۰.
[۱۴] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، صص ۵۶-۶۰.
[۱۵] . همان، صص ۶۰-۶۱.
[۱۶] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۰.
[۱۷] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۷.
[۱۸] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.
[۱۹] . ابن هشام، ج ۱، ص ۲۶۲، ۲۶۴، ۲۶۶.
[۲۰] . همان، ص ۲۸۱-۲۸۲.
[۲۱] . حمیری، ابن هشام، سیرة النبی، ج ۴، ص۱۰۲۷، چاپ مصطفی البابی، ۱۳۵۵ ه؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۲، ص ۷ و ۲۸۸، چاپ مطبعة السعاده، ۱۳۶۷ هـ.
[۲۲] . شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، صص ۹۰-۹۱.
[۲۳] . همان، ص ۹۱.
[۲۴] . طبری، ج۲، ص ۶۴۴ به بعد.
[۲۵] . شیخ مفید، الارشاد، ص۱۶۶-۱۶۸.
[۲۶] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص ۲۵۵.
[۲۷] . بخاری،صحیح بخاری، جلد ۶، باب مرض النّبی(ص) و وفاته، ص ۱۲، چاپ دارالجیل بیروت.
[۲۸] . صحیح مسلم، ج ۳، کتاب الوصیة، باب ۵، ص ۱۲۵۹، چاپ داراحیاء التراث العربی.
[۲۹] . نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه ۲۰۲، ص۲۳۷؛ ر. ک: ویکی شیعه.