سؤال ۱۴۴: زندگی نامه امام حسین علیه السلام از ولادت تا شهادت را بیان فرمایید؟ با تشکر
پاسخ ۱۴۴: حسین بن علی بن ابیطالب(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (۴-۶۱ق)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نوه حضرت محمد(ص) است.
نام، نسب، کنیه و القاب
در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) نام «حسین» را بر او نهاد.[۱] بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام گرفت.[۲] دو نام حسن و حسین، که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت،[۳] معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۴] نام پسران هارون است.[۵] گزارشهای دیگری نیز درباره نامگذاری او ذکر شده است از جمله اینکه ابتدا امام علی(ع) او را حرب یا جعفر نامید ولی پیامبر(ص) نام حسین را برای او برگزید.[۶] برخی این گونه گزارشها را ساختگی خوانده و دلایلی در رد آن برشمردهاند.
امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنیهاشم و از قبیله قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران و حضرت زینب(س) از خواهران او هستند.
کنیه او «ابوعبدالله» است.[۷] ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیههای او است.
حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارد که برخی از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت). برخی دیگر از القاب او عبارتاند از: زکیّ، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه. ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهمترین آنها دانسته است.[۸] در بعضی احادیث حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است. ثارالله و قتیل العبرات از دیگر القابی است که در برخی زیارتنامهها برای او ذکر شده است.[۹]
در روایتی از پیامبر(ص) که بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت نقل کردهاند آمده است: «حسین سِبطٌ مِن الاَسباط» (حسین یکی از اسباط است.)[۱۰] سبط در این روایت و همچنین در برخی آیات قرآن را به معنای امام و نقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.
زندگی نامه امام حسین علیه السلام از ولادت تا شهادت
حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد. برخی تولد او را در سال سوم قمری دانستهاند؛[۱۱] اما قول مشهور سال چهارم قمری است.[۱۲] درباره روز ولادت او اختلاف است. بنابر قول مشهور ولادت او ۳ شعبان بوده[۱۳] ولی شیخ مفید در کتاب ارشاد تولد او را ۵ شعبان دانسته است.[۱۴]
در گزارشهای شیعه و اهل سنت آمده است پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد. بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.[۱۵] نقل شده است امّ فضل همسر عباس بن عبدالمطلب خواب دید که قطعهای از بدن پیامبر در دامن او (ام فضل) گذاشته شد. پیامبر در تعبیر خوابش گفت فاطمه پسری به دنیا خواهد آورد و تو دایه او خواهی بود. وقتی حسین(ع) متولد شد امفضل دایگیاش را بر عهده گرفت.[۱۶] برخی منابع مادر عبدالله بن یقطر را نیز دایه امام حسین(ع) دانستهاند، ولی گفتهاند حسین(ع) از هیچیک از آن دو شیر نخورد.[۱۷]
در منابع اهل سنت آمده است رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین را بیش از بقیه دوست داشت[۱۸] و این علاقه چنان بود که گاه با ورودشان به مسجد، خطبهاش را ناتمام میگذاشت، از منبر پایین میآمد و آنان را در آغوش میکشید.[۱۹] از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری باز داشته است.[۲۰]
حسین(ع) در کنار دیگر اصحاب کساء در ماجرای مباهله حضور داشت و در هنگام رحلت پیامبر(ص)، هفت ساله بود؛ از این رو او را در زمره واپسین طبقهٔ صحابه برشمردهاند.[۲۱]
دوران خلفای سهگانه
۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد. او در ابتدای خلافتِ خلیفه اول ۷ ساله، در آغاز خلافت خلیفه دوم ۹ ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ۱۹ ساله بود.[۲۲] از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد.
بنابر برخی گزارشها، در دوره خلافت ابوبکر، حسین بن علی به همراه پدر، مادر و برادرش امام حسن(ع) شبانه برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی(ع)، به درِ خانه انصار میرفتند.[۲۳]
نقل شده است در اوایل خلافت عمر روزی حسین(ع)، که حدود ۹ سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: از منبر پدرم فرود آی و بر منبر پدرت بنشین! عمر گفت: پدرم منبری نداشت. گزارشهایی از احترام ویژه خلیفه دوم به امام حسین رسیده است.[۲۴]
وقتی عثمان در دوره خلافتش ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد، امام حسین(ع) همراه پدر، برادرش امام حسن(ع) و چند تن دیگر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۲۵]
برخی منابع اهل سنت به حضور حسنین در نبرد افریقیه در سال ۲۶ق[۲۶] و نبرد طبرستان در سال ۲۹ یا ۳۰ق[۲۷] اشارهای کردهاند. چنین گزارشی در هیچ یک از منابع شیعه نیامده است. بسیاری از منابع تاریخی گفتهاند نبردهای مذکور بدون درگیری به مصالحه انجامیده است. گزارش حضور حسنین در این جنگها، موافقان و مخالفانی داشته است. برخی همچون جعفر مرتضی عاملی با توجه به اشکالات سندی این گزارشها و نیز مخالفت امامان با شیوه فتوحات، آنها را ساختگی دانسته و اجازه ندادن امام علی(ع) به حسنین برای ورود به میدان جنگ در صفین را تاییدی بر آن شمردهاند.[۲۸] برخی نیز حضور حسنین در این فتوحات را در راستای مصالح امت اسلامی و با هدف ارائه اطلاعات دقیقتر به امام علی از اوضاع جامعه و همچنین آشنا کردن مردم با اهل بیت دانستهاند.[۲۹]
بنابر برخی گزارشهای تاریخی، در اواخر حکومت عثمان که گروهی سر به شورش برداشتند و به قصد کشتن عثمان به سمت خانه او هجوم بردند، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از خانه عثمان پرداختند.[۳۰] این گزارش موافقان و مخالفانی داشته است.[۳۱]
دوران حکومت امام علی(ع)
بر اساس گزارشهای اندک مربوط به این دوره، امام حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع)،خطبهای خوانده است.[۳۲] در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته[۳۳] و در جنگ صِفّین، خطبهای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است. گفتهاند در صفین، امام حسین(ع) در ماجرای پسگرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: این نخستین پیروزی بود که به برکت حسین به دست آمد.[۳۴] بر اساس گزارشهای مربوط به جنگ صفین، امام علی(ع) از جنگیدن حسنین(ع) جلوگیری میکرد و علت آن را حفظ نسل پیامبر(ص) میشمرد.[۳۵] به نقل برخی منابع، او در جنگ نهروان نیز حضور داشت.[۳۶]
بسیاری از منابع گفتهاند امام حسین(ع) در زمان شهادت امام علی(ع) کنار ایشان بود[۳۷] و در مراسم تجهیز و خاکسپاری حضور داشت. بنا بر گزارشی که در کتاب الکافی و «انساب الاشراف» آمده است، امام حسین(ع) هنگام ضربت خوردن پدر، برای انجامدادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن به سر میبرد و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد و به کوفه بازگشت.[۳۸]
دوران امام حسن(ع)
گزارشهای تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد. نقل شده است اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او بخاطر رعایت احترام سخن نمیگفت. پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) آمدند تا با او بیعت کنند. وی گفت: به خدا پناه میبرم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم.[۳۹] در ماجرای صلح با معاویه، او در برابر شیعیان معترض، حامی برادر بود و اقدام او را تایید کرد[۴۰] و نقل شده است که گفت: او (امام حسن(ع)) امام من است.
بر پایه برخی گزارشها، پس از برقراری صلح، امام حسین(ع) نیز همچون امام حسن(ع)، با معاویه بیعت کرد[۴۱] و حتی پس از شهادت امام حسن(ع) نیز بر عهد خود باقی ماند.[۴۲] در مقابل، گزارشهایی حاکی از بیعت نکردن حسین(ع)است. به نقل برخی منابع او از صلح ناخرسند بوده و امام حسن(ع) را سوگند داده که دروغ معاویه را نپذیرد.[۴۳] برخی محققان این گزارشها را با دیگر گزارشها و قرائن تاریخی ناسازگار دانستهاند.[۴۴] از جمله اینکه حسین(ع) در پاسخ به دستهای از معترضان به صلح، که او را به گردآوری شیعیانش برای حمله به معاویه فراخواندند، گفت: ما پیمان بستهایم و هرگز پیمان خود را نمیشکنیم. در گزارش دیگری آمده است که به معترضان گفت: تا زمانی که معاویه زنده است منتظر بمانید؛ هرگاه او مُرد، تصمیم میگیریم. امام حسین(ع) در سال ۴۱ قمری (پس از صلح با معاویه)، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت.[۴۵]
همسران و فرزندان
در مورد تعداد فرزندان امام حسین(ع) اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از منابع برای امام، چهار پسر و دو دختر و برخی دیگر، شش پسر و سه دختر نوشتهاند.[۴۶]
همسر |
نسب |
فرزندان |
توضیحات |
شهربانو |
دختر یزدگرد پادشاه ساسانی |
امام سجاد(ع) امام چهارم شیعیان |
محققان معاصر در نسب شهربانو تردید دارند.[۴۷] در برخی از منابع از او با نام سِنْدیه، غزاله و شاه زنان یاد شده است. |
رباب |
دختر امرؤ القیس بن عدی |
سُکَینه و عبداللّه.[۴۸] |
رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت.[۴۹] بیشتر منابع عبدالله را به هنگام شهادت شیرخوار دانستهاند.[۵۰] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر میشناسند. |
لیلیٰ |
دختر ابیمُرَّة بن عروة بن مسعود ثَقَفی[۵۱] |
علی اکبر(ع)[۵۲] |
….. |
ام اسحق |
دختر طلحه بن عبیدالله |
فاطمه دختر بزرگ امام حسین(ع) |
ام اسحاق همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت امام حسن با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۵۳] |
سُلافه یا ملومه[۵۴] |
از قبیله قُضاعه |
جعفر[۵۵] |
جعفر در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند.[۵۶] |
در کتاب لباب الانساب[۵۷] از منابع قرن ششم، از دختری به نام رقیه و در کتاب کامل بهایی از منابع قرن هفتم از دختری چهار ساله برای امام حسین سخن به میان آمده که در شام از دنیا رفته است.[۵۸] در منابع متاخر، نام رقیه بازتاب گستردهای یافته است. همچنین در برخی منابع نامهای علیاصغر فرزند شهربانو، محمد فرزند رباب و زینب (بدون ذکر نام مادر) نیز به عنوان فرزندان امام حسین آمده است.[۵۹] ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده است.[۶۰]
دوران امامت
شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ق[۶۱] پس از صلح با امام حسن حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایهگذاری کرد. منابع اهل سنت او را فردی زیرک و بردبار خواندهاند. او به ظواهر دینی پایبند بود و حتی برای تثبیت خلافت خود، از برخی اصول دینی بهره میبرد و با وجود آنکه با زور و با بهرهگیری از حیلههای سیاسی قدرت را به چنگ آورد، حکومت خود را از سوی خدا و قضای الهی میدانست. او خود را برای اهل شام، همردیف پیامبران، از بندگان صالح خدا و از مدافعان دين و احكام آن معرفی میکرد. در منابع تاریخی آمده است، معاویه خلافت را به سلطنت تبدیل کرد[۶۲] و آشکارا میگفت به دینداری مردم کاری ندارد.[۶۳]
یکی از مسائل دوره حکومت معاویه، وجود اعتقادات شیعی در میان بخشی از مردم، بویژه عراق بود. شیعیان، دشمنان معاویه بودند، همچنان که خوارج نیز دشمن او بودند، ولی خوارج پایگاه مردمی چندانی نداشتند، بر خلاف شیعیان که در اثر نفوذ امام علی(ع) و اهل بیت، پشتوانهای قوی داشتند. از این رو معاویه و کارگزارانش، چه با روش سازشکارانه و چه با سختگیریهای شدید، با جریان شیعه برخورد میکردند. یکی از مهمترین روشهای معاویه، ایجاد بیزاری از امام علی(ع) در میان مردم بود تا جایی که لعن ایشان در دوره معاویه و سپس امویان، به صورت سنتی متداول ادامه یافت.[۶۴] معاویه پس از استحکام پایههای قدرتش، سیاست سرکوب و فشار بر شیعیان را در پیش گرفت و به کارگزارانش نوشت نام دوستداران علی(ع) را از دیوان، حذف و دریافتی آنها از بیتالمال را قطع کنند و شهادتشان را نپذیرند.[۶۵] او همچنین کسانی که فضایل امام علی(ع) را نقل کنند، تهدید کرد، تا جایی که محدثان از او با عنوان «مردی از قریش» و «یکی از اصحاب رسول خدا» و «ابو زینب» یاد میکردند.[۶۶]
پایبندی به صلح امام حسن
امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند[۶۷] و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنیامیه اعلام آمادگی کردند، نوشت:
اكنون عقیده من چنین نیست. تا هنگامى كه معاویه زنده است اقدامی نکنید و در خانههاتان پنهان شوید و از كارى كه به شما بدگمان شوند بپرهیزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان مینویسم.[۶۸]
اوصاف ظاهری
در بیشتر منابع حدیثی، تاریخی و رجالی، از شباهت حسین(ع) به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۶۹] و در روایتی شبیهترین فرد به ایشان دانسته شده است.[۷۰] درباره او گفتهاند گاه عمامهای از خز بر سر میگذاشت[۷۱] و موی سر و محاسن خود را خضاب میکرد.[۷۲]
ویژگی ها و فضایل
روایات متعددی از پیامبر(ص) در فضائل او نقل شده است از جمله:
حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند.[۷۳]
بر سمت راست عرش نوشته است حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
حسین از من است و من از حسین هستم.[۷۴]
هر کس این دو (حسن و حسین) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.[۷۵]
بنابر روایات شیعه و سنی، حسین بن علی(ع) یکی از اصحاب کساء بود[۷۶] و در ماجرای مباهله نیز حضور داشت[۷۷] و به همراه برادرش، مصداق کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله هستند.[۷۸] او همچنین یکی از اهل بیت است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است.[۷۹]
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که از نظر سن بزرگتر از وی بودند، شریفترین فرد از بنی هاشم به شمار میرفت؛ بنا بر نقل یعقوبی، معاویه پس از شهادت حسن بن علی به ابن عباس گفت: از این پس تو سرور قوم خود هستی. ابن عباس در پاسخ گفت: تا زمانی که حسین هست، نه.[۸۰] همچنین گزارشهایی از مشورت بنیهاشم با حسین بن علی و ترجیح نظر او بر دیگران وجود دارد.[۸۱]
نقل شده است عمرو بن عاص نیز او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۸۲]
کرامتها و اعجازگونهها
در برخی روایات ویژگیهایی متمایز برای امام حسین برشمرده شده از جمله اینکه اعجازگونه از انگشت پیامبر(ص) شیر نوشیده[۸۳] و فرشتهای شکستهبال به نام فطرس به برکت او نجات یافته و از آن پس، مامورِ رساندن سلام زائران، به او شده است.[۸۴] نیز در روایات آمده است که خداوند شفا را در تربت حسین(ع) و استجابت دعا را کنار قبر او (زیر قبّه او) قرار داده است.[۸۵] در کتاب الخصائص الحسینیة ویژگیهای متعددی برای امام حسین برشمرده شده است.
خصوصیات اخلاقی
وی با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد.[۸۶] روزی نیازمندی از او درخواست کمک کرد. امام که در حال نماز بود، نمازش را کوتاه کرد و هر چه داشت، به او داد.[۸۷]
او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاریشان آزاد میکرد. گفتهاند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوان برایش هدیه فرستاده بود، در برابر خواندنِ آیاتی از قرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و آن اموال را به او بخشید.[۸۸] روزی نیز كنیزى دسته گلی تقدیم او كرد. ایشان آن کنیز را آزاد كرد. گفتند تنها براى یك دسته گل او را آزاد كردى؟ امام حسین(ع) با استناد آیه «و اذا حیّیتم بتحیّة فحیّوا بأحسن منها أو ردّوها» گفت: خدا این گونه ما را ادب آموخته است.[۸۹]
امام حسین(ع) بسیار بخشنده بود و به گشادهدستی شناخته میشد[۹۰] اما در بخششهایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد و مقداری کمتر از برادر به دیگران کمک میکرد.[۹۱] در منابع آمده است وی ۲۵ بار پیاده به حج رفت.[۹۲]
دلایل حرکت امام حسین (ع) از مدینه به مکه
درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود. (دیدگاه شیخ علیپناه اشتهاردی)[۹۳] برخی نیز معتقدند او برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۹۴] و از معاصرین صالحی نجفآبادی در کتاب شهید جاوید این دیدگاه را دارند.[۹۵] افرادی نیز مخالف این دیدگاهاند، مانند شیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی.[۹۶]
قیام امام حسین(ع) بیداری گروههای بسیاری را در پی داشت و بلافاصله پس از شهادت او حرکتهای انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۹۷] با ابن زیاد بود. قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید نیز از آن جمله است. همچنین ابومسلم خراسانی با توجه به قیام امام حسین(ع)، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایهریزی کرد[۹۸] که به سقوط امویان انجامید. انقلاب اسلامی ایران نیز الهام گرفته از قیام امام حسین بود و به گفته امام خمینی «اگر این مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمیشد. همه در تحت بیرق امام حسین – سلام الله علیه – قیام کردند.»[۹۹]
پیشگویی شهادت
روایات فراوانی درباره پیشگویی شهادت حسین بن علی(ع) وجود دارد[۱۰۰] از جمله در حدیث لوح به نقل از پیامبر(ص) آمده است خداوند حسین را به شهادت گرامی داشته و او را برترین شهیدان قرار داده است.[۱۰۱] مجلسی در جلد ۴۴ بحارالانوار، باب ۳۰، روایاتی نقل کرده است درباره اینکه خداوند خبر شهادت حسین(ع) را به برخی از پیامبرانش از جمله آدم، نوح، ابراهیم، زکریا و محمد(ص) داده و آنها بر او گریستهاند.[۱۰۲] همچنین نقل شده است امیرالمومنین(ع) در راه صفین، وقتی به کربلا رسید، با انگشت جایی را نشان داد و گفت: اینجا محل ریخته شدن خونهایشان است.[۱۰۳]
واقعه کربلا
واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهمترین بخش از زندگینامه او به شمار میآید. بر پایه برخی گزارشها، امام حسین(ع)پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است. این واقعه در پی خودداری او از بیعت با یزید رخ داد. حسین(ع) که به دعوت کوفیان، همراه خانواده و یارانش به سوی این شهر حرکت کرده بود، در منطقهای به نام ذو حسم با سپاهی به فرماندهی حر بن یزید ریاحی رو به رو گردید و مجبور شد مسیر حرکت خود را تغییر دهد.[۱۰۴]
به نقل بیشتر منابع، آنها روز دوم محرم به کربلا رسیدند[۱۰۵] و فردای آن روز سپاهی چهار هزار نفری از مردم کوفه به فرمانده عمر بن سعد وارد کربلا شد.[۱۰۶] بنابر گزارشات تاریخی چند مذاکره بین حسین بن علی و عمر سعد، انجام شد[۱۰۷] ولی ابن زیاد جز به بیعت حسین(ع) با یزید یا جنگ راضی نشد.[۱۰۸]
عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت.[۱۰۹] شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تاکید کردند.[۱۱۰]
صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند.[۱۱۱] در طی جنگ حر بن یزید، از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.[۱۱۲] پس از کشته شدن یاران، خویشان امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود[۱۱۳] و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید و شمر بن ذیالجوشن[۱۱۴] و به نقلی سنان بن انس[۱۱۵] سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.[۱۱۶]
عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوانهای او را درهمشکستند.[۱۱۷] زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر از یارانش، روز ۱۱[۱۱۸] یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محل شهادت به خاک سپرده شد.[۱۱۹]
اربعین حسینی و راهپیمایی اربعین
چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) که اربعین حسینی یا روز اربعین نامیده می شود، بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین (ع) میروند. طبق نقلهای تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز بهعنوان اولین زائر[۱۲۰] بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. بنابر نقل لهوف، اسیران کربلا نیز در همان سال ۶۱ق و در مسیر بازگشت از شام به مدینه، در روز اربعین به زیارت شهدای کربلا رفتهاند.[۱۲۱]
برای آگاهی بیشتر پاسخ های زیر را مطالعه فرمایید:
نمایه: زندگی نامه مسلم بن عقیل از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۱۵٫
نمایه: زندگی نامه حر بن یزید ریاحی از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۳۳٫
نمایه: زندگی نامه امام جواد علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۰۶٫
نمایه: زندگی نامه امام رضا علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۸۶٫
نمایه: زندگی نامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۸۳٫
نمایه: زندگی نامه امام علی علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۵۰٫
نمایه: زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۴۶٫
نمایه: زندگی نامه حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، پاسخ شماره ۴۱٫
نمایه: زندگی نامه امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۷۹٫
نمایه: زندگی نامه امام محمد باقر علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۱۰٫
نمایه: زندگی نامه امام هادی علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۱۸٫
نمایه: زندگی نامه امام موسی کاظم علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۱۲۵٫
[۱] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ احمد ابن حنبل، المسند، دارصادر، ج۱، ص۹۸، ۱۱۸.
[۲] . ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۳، ص۳۹۷؛ اربلی، ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج۱۰، ص۲۴۴.
[۳] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۶، ص۳۵۷؛ ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، ج۲، ص۱۰.
[۴] . ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۳۹۳؛ زبیدى، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴.
[۵] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۱۷۱.
[۶] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۳۹-۲۴۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۳۹، ص۶۳.
[۷] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ج۱، ص۲۱۳.
[۸] . حِمْیری، قرب الاسناد، ۱۴۱۳ق، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ شیخ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۹ـ ۵۰.
[۹] . ابن قولویه، کامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۱۷۶.
[۱۰] . بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۷؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۱۹.
[۱۱] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۱ق، ج۶، ص۴۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۲.
[۱۲] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶؛ دولابی، الذریة الطاهرة، ۱۴۰۷ق، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۹۶۲، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۷.
[۱۳] . ابن المشهدی، المزار[الکبیر]، ۱۴۱۹ق، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱ق، ص۸۲۶، ۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ۱۳۶۷ش، ص۶۸۹-۶۹۰.
[۱۴] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷.
[۱۵] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۴۶۵.
[۱۶] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۹؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۲۳۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۶، ص۲۳۰.
[۱۷] . سماوی، ابصار العین، ۱۴۱۹ق، ص۹۳.
[۱۸] . ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۳.
[۱۹] . احمد بن حنبل، المسند، بیروت، ج۵، ص۳۵۴؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ۱۹۹۳م، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۸۷.
[۲۰] . ابن قولویه قمى، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ق، ص۵۰.
[۲۱] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۹.
[۲۲] . ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۲۴.
[۲۳] . سلیم بن قیس، كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ۱۴۰۵ق، ص۶۶۵ و ۹۱۸.
[۲۴] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۷۵؛ سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۱۲.
[۲۵] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۲۰۶-۲۰۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۵-۱۳۸۷ق، ج۸، ص۲۵۳-۲۵۴.
[۲۶] . ابن خلدون، العبر، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۵۷۳-۵۷۴.
[۲۷] . طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق. ج۴، ص۲۶۹.
[۲۸] . جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیة للامام الحسن، دارالسیرة، ص۱۵۸.
[۲۹] . زمانی، حقایق پنهان، ۱۳۸۰ش، ص۱۱۸-۱۱۹.
[۳۰] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسة، ۱۴۱۰، ج۱، ص۵۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۵۵۸.
[۳۱] . ری شهری، دانشنامه امام حسین،۱۳۸۸ش، ج۲، ص۳۳۱-۳۳۲.
[۳۲] . مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج ۱۰، ص۱۲۱.
[۳۳] . شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳، ص۳۴۸؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۸۵.
[۳۴] . مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۶۶.
[۳۵] . اربلى، کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۶۹؛ نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، خطبه ۲۰۷، ص۳۲۳.
[۳۶] . ابن عبد البر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۹۳۹.
[۳۷] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۴۷.
[۳۸] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۲، ج۳، ص۲۲۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸-۴۰۱٫
[۳۹] . ابن قتیبة دینوری، الإمامة و السیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۸۴.
[۴۰] . دینورى، الأخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۱.
[۴۱] . شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال(رجال کشی)، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۰.
[۴۲] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۲.
[۴۳] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۰ ؛ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۷.
[۴۴] . جعفریان، حیات فکرى و سیاسى ائمه، ۱۳۸۱ش، ص۱۵۷-۱۵۸.
[۴۵] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۱۶۵؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۹۹۲م، ج۵، ص۱۸۴.
[۴۶] . طبری، دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.
[۴۷] . مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا، لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقیزاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند.
[۴۸] . اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۵ق، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵.
[۴۹] . ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۲۲۹.
[۵۰] . مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۰.
[۵۱] . مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ص۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۲-۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶.
[۵۲] . مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۲۶۹.
[۵۳] . اصفهانی، کتاب الاغانی، ۱۳۸۳ق، ج۲۱، ص۷۸.
[۵۴] . سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۰۱ق، ج۱، ص۲۴۹.
[۵۵] . مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۳۵؛ بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۷۷،۱۱۳.
[۵۶] . مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۵۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹.
[۵۷] . ابن فندق، لباب الانساب، ۱۳۸۵، ص۳۵۵.
[۵۸] . واعظ کاشفی، روضة الشهدا، ۱۳۸۲ش، ص۴۸۴.
[۵۹] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ رسولی محلاتی، ج۴، ص۱۰۹؛ طبری، دلائل الامامة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۷۴.
[۶۰] . ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ۱۴۰۲ق، ج۲، ص۶۹.
[۶۱] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۶۲.
[۶۲] . ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ۱۴۱۵، ج۱، ص۶۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۶، ص۲۲۰.
[۶۳] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۱۴؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۸، ص۱۳۱.
[۶۴] . طقوش، دولت امویان، ۱۳۸۹، ص۲۸-۲۹.
[۶۵] . طبرسی، الإحتجاج، ۱۴۰۳، ج۲، ص۲۹۵.
[۶۶] . ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹، ج۲، ص۳۵۱.
[۶۷] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷.
[۶۸] . دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۲۲؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۵۲.
[۶۹] . بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲، ۴۵۳؛ شیخ مفید، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، دارالنشر، ج۳، ص۹۵.
[۷۰] . احمد بن حنبل، المسند، دارصادر، ج۳، ص۲۶۱؛ ترمذی، سنن الترمذی، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۲۵.
[۷۱] . طبرانی، المعجم الکبیر، دارالنشر، ج۳، ص۱۰۱.
[۷۲] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۶، ص۴۱۹-۴۲۲؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۳، ۱۵.
[۷۳] . بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۷؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۷.
[۷۴] . انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۴۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۳۸۵.
[۷۵] . ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۳× ص۱۹۸-۱۹۹؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۶۰۲.
[۷۶] . مسلم، صحیح مسلم، ۱۴۲۳ق، ج۱۵، ص۱۹۰؛ کلینی،الکافی،۱۳۶۳، ج۱، ص۲۸۷.
[۷۷] . مفید، الارشاد، ۱۴۱۳، ج۱، ص۱۶۸.
[۷۸] . زمخشری، الکشاف، ۱۴۱۵ ق، ذیل آیه ۶۱ آل عمران؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۰۵ق، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.
[۷۹] . احمد بن حنبل، مسند احمد، دارصادر، ج ۱، ص۳۳۱؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۷۹۹؛ شوکانی، فتح القدیر، عالم الکتب، ج۴، ص۲۷۹.
[۸۰] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری،۱۴۱۸، ج۱۰، ص۳۶۳.
[۸۱] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۱۴ـ۴۱۶.
[۸۲] . همان، ص۳۹۵؛ ابن ابیشیبه، المصنَّف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۲۶۹.
[۸۳] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۴۶۵.
[۸۴] . ابن قولویه، كامل الزیارات، ۱۳۵۶، ص۶۶.
[۸۵] . ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۸۲؛ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۹۸، ص۶۹.
[۸۶] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۱۰، ص۴۱۱؛ ابن عساكر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۸۱.
[۸۷] . ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۸۵.
[۸۸] . همان، ج۷۰، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ برای موارد مشابه رجوع کنید به ابن حزم، المُحَلّی، دارالفکر، ج۸، ص۵۱۵؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۴۷۶.
[۸۹] . اربلی، كشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۵۷۵.
[۹۰] . ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸، ج۲، ص۱۱۴-۱۱۸.
[۹۱] . شیخ صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۳۵.
[۹۲] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸، ج۱۰، ص۴۰۱؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۹۷.
[۹۳] . اشتهاردی، هفت ساله چرا صدا درآورد؟، ۱۳۹۱، ص۱۵۴.
[۹۴] . سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۲۲۷-۲۲۸.
[۹۵] . صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ۱۳۸۷، ص۱۵۷-۱۵۸.
[۹۶] . صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص۲۹۶-۲۹۹.
[۹۷] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۴۵۸-۴۵۹؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۷.
[۹۸] . بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۹، ص۳۱۷.
[۹۹] . امام خمینی، صحیفه نور، ۱۳۷۹، ج۱۷، ص۵۸.
[۱۰۰] . ری شهری، دانشنامه امام حسین، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۱۶۶-۳.۱۷
[۱۰۱] . کلینی، الكافى،۱۳۶۲، ج۱، ص۵۲۸؛ شیخ طوسی، الغیبة، ۱۴۱۱، ص۱۴۵.
[۱۰۲] . مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۲۳-۲۴۹.
[۱۰۳] . منقری، وقعة صفین، ۱۴۰۳، ص۱۴۲.
[۱۰۴] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۸، مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۶۷؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵، ج۴، ص۵۱.
[۱۰۵] . ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۹۹۱م، ج۵، ص۸۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۹؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۸۴؛ ابن مسکویه، تجارب الامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۶۸.
[۱۰۶] . دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸، ص۲۵۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۴، ص۵۲.
[۱۰۷] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۴؛ ابن مسکویه، تجاربالامم، ۱۳۷۹، ج۲، ص۷۱.
[۱۰۸] . بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۸۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۴؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۸۹.
[۱۰۹] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۱۷؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۹۱.
[۱۱۰] . شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۱-۹۴.
[۱۱۱] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک،۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰.
[۱۱۲] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۷؛ شیخ مفید، الارشاد،۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۹.
[۱۱۳] . طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۴۶؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۸۰.
[۱۱۴] . مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۱۲؛ خوارزمی، مقتلالحسین(ع)، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۱؛ طبرسی، اعلامالوری، ۱۳۹۰، ج۱، ص۴۶۹.
[۱۱۵] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸، ج۶، ص۴۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبین، دار المعرفة، ص۱۱۸؛ مسعودی، مروجالذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۶۲؛ مفید، الارشاد، ۱۳۹۹، ج۲، ص۱۱۲.
بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۱؛ طبری، تاریخ
[۱۱۶] . بلاذری، انسابالاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۱؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۶.
[۱۱۷] . الارشاد، المفید ، ج۲، ص۱۱۳، بلاذری، انسابالاشراف، ج۳، ص۲۰۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵؛ مسعودی، مروجالذهب، ج۳، ص۲۵۹.
[۱۱۸] . طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۵۵.
[۱۱۹] . مقرم، مقتل الحسین، ۱۴۲۶ق، ص۳۳۵-۳۳۶.
[۱۲۰] . شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ۱۴۱۱، ص۷۸۷.
[۱۲۱] . ابن طاووس، اللهوف، ۱۴۱۴ق، ص۲۲۵؛ برای آگاهی بیشتر به ویکی شیعه مراجعه فرمایید.
عالییییییییییییییییی