سؤال ۸۶: لطفا زندگی نامه امام رضا علیه السلام از ولادت تا شهادت را با ذکر منابع معتبر شرح دهید؟ با تشکر
پاسخ ۸۶: علی بن موسی بن جعفر معروف به امام رضا (۱۴۸–۲۰۳ق) هشتمین امام شیعه اثناعشری. امام رضا ۲۰ سال امامت را بر عهده داشت. مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. حدیث سلسلة الذهب که در نیشابور از ایشان نقل شده معروف است. مأمون میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره تشکیل میداد که سبب شد همگی به برتری و دانش او اقرار کنند.
آن حضرت در طوس به دست مأمون شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است.
نسب، کنیه و القاب
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد؛[۱] ولی در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است.[۲] صابر، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] او به عالم آل محمد نیز شهرت دارد. نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۴]
تولد
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذیالقعده، یاذیالحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق نقل کردهاند.[۵] کلینی سال تولدش را ۱۴۸ق نقل کرده.[۶] بیشتر علماء و مورخین با کلینی هم عقیدهاند.[۷]
مادر
مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است.[۸] که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) مالک وی شد، او را تکتم نامید و وقتی امام رضا (ع) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید. شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (ع) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است.
در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.»[۹]
همسر و فرزندان
همسر امام رضا سَبیکه نام داشت[۱۰] که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۱] در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» یا «ام حبیبه» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.[۱۲] طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۳] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامههایش بوده است.[۱۴] سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۱۵]
درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. برخی فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۱۶] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۱۷] گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۱۸] مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۱۹] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند. برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۰]
امامت
امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۱]
راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان احادیثی از موسی بن جعفر درباره امامت امام رضا(ع) نقل کردهاند.[۲۲]
همچنین مقبولیت امام رضا (ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر (ع) بسیار پیچیده بود اما بیشتر اصحاب امام کاظم (ع) جانشینی امام رضا (ع) را پذیرفتند.[۲۳]
سفر به خراسان
امام رضا حدود هفده سال (۱۸۳-۲۰۰ یا ۲۰۱) از دوره امامت خود را در مدینه حضور داشت. هجرت وی از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۱] یا ۲۰۱ قمری[۲۴] بود. به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابیضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۲۵] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعهنشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۲۶]
مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۲۷] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آنها را در خانهای و امام رضا را در خانهای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۲۸]
حدیث سلسلة الذهب
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان و عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر (ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد (ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین (علیهما السّلام) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی (ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۲۹]
ایراد این حدیث را در نیشابور یکی از مهمترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا میدانند.[۳۰]
ولایتعهدی امام رضا
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۳۱]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۳۲]
شهادت
شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.[۳۳] کلینی، وفاتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۳۴] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ق. بوده است.[۳۵] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.[۳۶]
در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است.[۳۷] طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است.
شیخ مفید نقل میکند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخنهایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۳۸]
شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل میکند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۳۹] جعفر مرتضی حسینی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر میکند.[۴۰]
پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۴۱] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۴۲]
آثار منسوب: عیون اخبار الرضا و رساله ذهبیه
برخی از نویسندگان، از امام رضا(ع) به جز احادیث و اخباری که از آن حضرت نقل کردهاند و یا پاسخ کسانی که برای فهم مسائل علوم و معارف به آن بزرگوار مراجعه کردهاند (مثلاً کتاب عیون اخبار الرضا بسیاری از این مسائل را نقل کرده است.)، تألیفاتی نیز ذکر کردهاند که صحت انتساب آنها نیازمند ادله کافی است و استناد برخی از آنها قابل اثبات نیست. از جمله این تألیفات کتاب «الفقه الرضوی» است که محققین از علماء، نپذیرفتهاند که این کتاب نوشته امام رضا (ع) باشد. اثر دیگری که به امام رضا(ع) نسبت داده شده است، «رساله ذهبیه» در پزشکی است. گفته شده است که امام این رساله را در حدود سال ۲۰۱ق. برای مأمون فرستاد و مأمون برای نشان دادن اهمیت آن دستور میدهد که با طلا نوشته و پس از آن در خزانه دارالحکمه نگهداری شود و به همین مناسبت است که آن را رساله ذهبیه نامیدهاند. بسیاری از علماء بر این رساله شرح نوشتهاند.
از دیگر آثار نسبت داده شده به امام رضا(ع) «صحیفة الرضا» در فقه است که انتساب آن به ایشان ثابت نشده است. کتاب دیگری که به امام رضا (ع) نسبت داده شده است، کتاب «محض الاسلام و شرایع الدین» است که ظاهراً اطمینانی به صدور این کتاب از امام نیست.[۴۳]
برای آگاهی بیشتر به پاسخ های زیر مراجعه فرمایید:
نمایه: زندگی نامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۸۳٫
نمایه: زندگی نامه امام علی علیه السلام از ولادت تا شهادت
نمایه: زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۴۶٫
نمایه: زندگی نامه حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، پاسخ شماره ۴۱٫
نمایه: زندگی نامه امام صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت، پاسخ شماره ۷۹٫
[۱] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، نشر علامه، ج۴، ص۳۶۳.
[۲] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳.
[۳] . امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵.
[۴] . طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴.
[۵] . فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.
[۶] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.
[۷] . عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۸.
[۸] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵.
[۹] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص ۱۴-۱۵-۱۶-۴۱.
[۱۰] . طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۱.
[۱۱] . کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۴۹۲.
[۱۲] . یافعی، مرآة الجنان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۱۰.
[۱۳] . طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۱۴۹.
[۱۴] . القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۴۰۸.
[۱۵] . سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶.
[۱۶] . فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.
[۱۷] . ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳.
[۱۸] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶.
[۱۹] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.
[۲۰] . ر.ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶؛ فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.
[۲۱] . طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲.
[۲۲] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۸.
[۲۳] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷.
[۲۴] . همان، ص۴۲۶.
[۲۵] . یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.
[۲۶] . مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۱۲۴.
[۲۷] . جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷، ص۹۵.
[۲۸] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.
[۲۹] . صدوق، معانی الاخبار،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱.
[۳۰] . فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳.
[۳۱] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹.
[۳۲] . یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵.
[۳۳] . فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳.
[۳۴] . کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶.
[۳۵] . عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹.
[۳۶] . طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱.
[۳۷] . ر.ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴.
[۳۸] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۰.
[۳۹] . ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۲۴۵.
[۴۰] . ر. ک: عاملی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ۱۳۸۱ش، ص۲۰۲-۲۱۲.
[۴۱] . مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.
[۴۲] . دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷.
[۴۳] . فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ۱۳۷۷ش، ص ۱۹۱-۱۹۸.